مصطفی عباسی هرازی
تحریکات ضد وحدتی فرقه شیرازی
یکی از تحریکات ضد وحدتی فرقه شیرازی، آن بود که همان هفتهای را که امام راحل به عنوان هفته وحدت اعلام کردند این فرقه به عنوان هفته برائت نامگذاری کرد. مقصود امام از هفته وحدت، وحدت میان شیعه و سنی بود چراکه طبق نظر اهل سنت، میلاد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) 12 ربیع الاول و طبق نظر شیعه 17 ربیع الاول است که امام این یک هفتهای که بین دو نظریه اختلاف است را هفته وحدت نامیدند ولی فرقه شیرازی همین هفته را به عنوان هفته وحدت نام نهاده و مقصودشان برائت و تبری از اهل سنت است.
ناصر العقل بی عقل و انکار امام زمان
مهدویت نزد تمام فرق اسلامی اعم از شیعه و سنی امری کاملا مسلم و پذیرفته شده است هرچند که میان اهل سنت و شیعه در تعیین مصداق مهدی موعود تفاوت وجود دارد. اما در این میان عدهای از وهابیت که همواره چشمان خود را بر حقائق تاریخی براحتی میبندند وجود خارجی محمد بن الحسن العسکری مهدی موعود شیعیان را انکار میکنند و میگویند حسن عسکری(علیه السلام) فرزندی به نام محمد نداشته و او بی فرزند از دنیا رفته است. این در حالیست که غالب و مشهور علمای اهل سنت به تولد محمد بن الحسن اذعان و تصدیق کردند و اجماع آنان بر فرزند داشتن حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) است اما ناصر العقل وهابی کورکورانه بدون آنکه توجهی به اجماع مشهور اهل سنت بکند به انکار وجود حضرت پرداخته و در درس شرح طحاویه خود، به شعیب ارنؤوط و عبدالله ترکی محققین کتاب شرح الطحاویة میتازد چراکه آنان به تولد حضرت اذعان نمودند و اعتراض او را وا داشتند و جالب این است که این دو محقق نیز خود از عالمان سلفی هستند ولی در این مورد انصاف به خرج دادند.
اذعان شعیب ارنؤوط و عبدالله بن محسن ترکی به تولد امام زمان
شعیب ارنؤوط در تعلیقه بر عبارت ابن ابی العز شارح العقیدة الطحاویة _ که به انکار وجود امام زمان شیعیان پرداخته _ در رد او نظر خود را بیان میکند و مینویسد: «او ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام از امامان دوازدهگانه است که در نزد امامیه به حجت و مهدی و قائم و منتظر و صاحب الزمان لقب گرفته است. ابن خلکان در الوفیات گفته: «او نزد شیعه صاحب سرداب است... ولادت او در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 بود و وقتی پدرش وفات کرد سن او 5 سال بود... شیعه میگوید او در حالیکه مادرش وی را مینگریست به داخل سرداب خانه پدرش شد و بازنگشت و به سوی مادرش خارج نشد و این واقعه در سال 265 بوده که سن او در این هنگام 9 سال بود...».
شرح العقيدة الطحاوية، صدر الدين محمد بن علاء الدين عليّ بن محمد ابن أبي العز الحنفي، الأذرعي الصالحي الدمشقی(م792ق)، تحقيق: شعيب الأرنؤوط و عبدالله بن المحسن التركی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دهم، 1417ق-1997م، ج2، ص736.
ناصر العقل (بی عقل) و انکار وجود حضرت مهدی
ما از تعصب کورکورانه این عالم وهابی که چشم بر حقائق بسته و کورکورانه از ابن حزم اندلسی پیروی میکند تعجب میکنیم. او چگونه ادعاء میکند اجماع مورخین بر انکار وجود شخصیتی به نام محمد بن الحسن العسکری(علیه السلام) است در حالیکه با مروری اجمالی بر آثار تاریخنگاران اهل سنت، میفهمیم که این سخن وی دروغی سخت واضح و آشکار است که اتفاقا بر عکس ادعای او، ما مشهور اهل سنت در ادوار مختلف بر تولد محمد بن الحسن العسکری(علیهما السلام) اجماع دارند که ما تنها به تعداد اندکی از آنان در چند مقاله اشاره کردیم. و تنها افراد اندکی همچون ابن حزم و ابن ابی العز و ابن قیم و ابن تیمیه بدون ارائه هیچ سند و دلیلی تاریخی در برابر مشهور اهل سنت به انکار وجود شخصیت حضرت میپردازند.
مشاجره دو وهابی بر سر اذعان به تولد امام زمان
شعیب ارنؤوط و عبدالله بن المحسن الترکی دو عالم متعصب وهابی هستند که در تعلیقاتشان بر «شرح الطحاویة» ابن ابی العز، به ولادت حضرت و عقیم نبودن امام حسن عسکری(علیه السلام) اعتراف میکنند و همین اعترافشان خشم و اعتراض ناصر العقل وهابی را نسبت به این دو محقق در آورده است.
این دو محقق وهابی در ذیل سخن ابن ابی العز _ که به انکار وجود خارجی محمد بن الحسن پرداخته _ تعلیقه میزنند و نظر خود را در اثبات وجود خارجی محمد بن الحسن(علیهما السلام) بیان میکنند و مینویسند: «[محمد بن الحسن العسکری] نزد شیعیان به مهدی، صاحب الزمان، منتظَر و حجت و صاحب سرداب، معروف است. او در سامراء متولد شده و به هنگام وفات پدرش، او پنج سال داشته است و وقتی به سن 9 سالگی رسید داخل سرداب منزل پدرش در سامراء شده و از آن خارج نشده است و این واقعه در سال 265 بوده است....».[1]
اما عالم وهابی ناصر العقل، از سخنان این دو عالم محقق، به خشم آمده و به آنها اعتراض میکند و میگوید: «محقق در تعلیقه خود پنداشته که برای این مرد، وجودی است و برای او ولادت و وفاتی است.... به اجماع مورخین، هیچکدام از اینها حقیقت ندارد و هر چه که شیعه در این باره گفته اوهامی است که هرگز برایشان وجود تاریخی نیست».[2]
ما از تعصب کورکورانه این عالم وهابی که چشم بر حقائق بسته و کورکورانه از ابن حزم اندلسی پیروی میکند تعجب میکنیم. او چگونه ادعاء میکند اجماع مورخین بر انکار وجود شخصیتی به نام محمد بن الحسن العسکری(علیه السلام) است در حالیکه با مروری اجمالی بر آثار تاریخنگاران اهل سنت، میفهمیم که این سخن وی دروغی سخت واضح و آشکار است که اتفاقا بر عکس ادعای او، ما مشهور اهل سنت در ادوار مختلف بر تولد محمد بن الحسن العسکری(علیهما السلام) اجماع دارند که ما تنها به تعداد اندکی از آنان در چند مقاله اشاره کردیم. و تنها افراد اندکی همچون ابن حزم و ابن ابی العز و ابن قیم و ابن تیمیه بدون ارائه هیچ سند و دلیلی تاریخی در برابر مشهور اهل سنت به انکار وجود شخصیت حضرت میپردازند.
[1] شرح العقيدة الطحاوية، صدر الدين محمد بن علاء الدين عليّ بن محمد ابن أبي العز الحنفي، الأذرعي الصالحي الدمشقی(م792ق)، تحقيق: شعيب الأرنؤوط و عبدالله بن المحسن التركی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دهم، 1417ق-1997م، ج2، ص556
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=13644 (link is external)
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=13645 (link is external)
[2] شرح الطحاویة، ناصر بن عبد الكريم العلي العقل، درسهای پیاده شده او در شرح طحاویه، محاظرات 83، ص4،
http://shamela.ws/browse.php/book-37433#page-1017
مشاجره دو وهابی بر سر اذعان به تولد امام زمان
شعیب ارنؤوط و عبدالله بن المحسن الترکی دو عالم متعصب وهابی هستند که در تعلیقاتشان بر «شرح الطحاویة» ابن ابی العز، به ولادت حضرت و عقیم نبودن امام حسن عسکری(علیه السلام) اعتراف میکنند و همین اعترافشان خشم و اعتراض ناصر العقل وهابی را نسبت به این دو محقق در آورده است.
این دو محقق وهابی در ذیل سخن ابن ابی العز _ که به انکار وجود خارجی محمد بن الحسن پرداخته _ تعلیقه میزنند و نظر خود را در اثبات وجود خارجی محمد بن الحسن(علیهما السلام) بیان میکنند و مینویسند: «[محمد بن الحسن العسکری] نزد شیعیان به مهدی، صاحب الزمان، منتظَر و حجت و صاحب سرداب، معروف است. او در سامراء متولد شده و به هنگام وفات پدرش، او پنج سال داشته است و وقتی به سن 9 سالگی رسید داخل سرداب منزل پدرش در سامراء شده و از آن خارج نشده است و این واقعه در سال 265 بوده است....».[1]
اما عالم وهابی ناصر العقل، از سخنان این دو عالم محقق، به خشم آمده و به آنها اعتراض میکند و میگوید: «محقق در تعلیقه خود پنداشته که برای این مرد، وجودی است و برای او ولادت و وفاتی است.... به اجماع مورخین، هیچکدام از اینها حقیقت ندارد و هر چه که شیعه در این باره گفته اوهامی است که هرگز برایشان وجود تاریخی نیست».[2]
ما از تعصب کورکورانه این عالم وهابی که چشم بر حقائق بسته و کورکورانه از ابن حزم اندلسی پیروی میکند تعجب میکنیم. او چگونه ادعاء میکند اجماع مورخین بر انکار وجود شخصیتی به نام محمد بن الحسن العسکری(علیه السلام) است در حالیکه با مروری اجمالی بر آثار تاریخنگاران اهل سنت، میفهمیم که این سخن وی دروغی سخت واضح و آشکار است که اتفاقا بر عکس ادعای او، ما مشهور اهل سنت در ادوار مختلف بر تولد محمد بن الحسن العسکری(علیهما السلام) اجماع دارند که ما تنها به تعداد اندکی از آنان در چند مقاله اشاره کردیم. و تنها افراد اندکی همچون ابن حزم و ابن ابی العز و ابن قیم و ابن تیمیه بدون ارائه هیچ سند و دلیلی تاریخی در برابر مشهور اهل سنت به انکار وجود شخصیت حضرت میپردازند.
[1] شرح العقيدة الطحاوية، صدر الدين محمد بن علاء الدين عليّ بن محمد ابن أبي العز الحنفي، الأذرعي الصالحي الدمشقی(م792ق)، تحقيق: شعيب الأرنؤوط و عبدالله بن المحسن التركی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دهم، 1417ق-1997م، ج2، ص556
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=13644 (link is external)
http://www.alshiaclubs.net/upload/do.php?img=13645 (link is external)
[2] شرح الطحاویة، ناصر بن عبد الكريم العلي العقل، درسهای پیاده شده او در شرح طحاویه، محاظرات 83، ص4،
http://shamela.ws/browse.php/book-37433#page-1017
اعتقاد محی الدین بن عربی عارف اهل سنت به حیات امام زمان(عجلاللهفرجهالشریف)
ايشان دربارهی حضرت مهدی چند بيتی رمزآلود برحسب علم جفر نيز سروده است که سزاوار طرح و تامل میباشد:
إذا دار الزمان علی حُروفٍ ببسم الله فالمهدیُ قاما
ويخرج بالحطيم عقيب صَوم ألا فاقرأه من عندی السلاما
هرگاه زمان، گردش خود را بر حسب حروف انجام داد با بسم الله، حضرت مهدی قيام خواهد کرد. و او پس از روزه در کنار حطیم خروج و ظهور خواهد کرد آگاه باش که در این زمان، سلامی از جانب من به او برسانی». مقصود از حطیم در مصرع سوم، میان حجر الاسود و درِ خانه کعبه است. و مقصود او از «صوم» شاید ماه رمضان باشد.
اما جالب توجه این که در این دو بیت، محیی الدین بن عربی، از دو لفظ گویا و قابل تدبر، برای امام زمان(عجلاللهفرجهالشریف) استفاده کرده است و آن دو لفظ «قام» و «یخرج» است. ایشان، در آن دو بیت نگفته است: «یولد»، بلکه گفته است: «خارج میشود و قیام میکند» که مفهوم خروج و قیام نشان دهندهی آن است که ایشان الان زنده و در پس پردهی غیبت و قاعد است که در زمان ظهور، از غیبت، خارج و حال قعودش را مبدل به قیام خواهد نمود.
دیگر چیزی که نشان دهندهی اعتقاد محی الدین به حیات و غیبت امام زمان(علیهالسلام) است ادعای او به دیدار با حضرت میباشد که در چندین جای آثار خویش به آن اشاره نموده است.
عکس از تصویر نسخه خطی «الدر المکنون و الجوهر المصون لحل الصحيفات الجفرية بالقواعد الجعفرية»؛/ و ينابيع المودة لذو القربى، سليمان بن ابراهيم القندوزی، قم، دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه، ج3، ص224
برای آگاهی از تفصیل مطلب به این لینک مراجعه بفرمایید:
http://www.welayatnet.com/fa/news/107364
نقد دیدگاه اهل سنت در مورد سنت بزرگداشت نوروز
اهل سنت در بدعت و حرام دانستن آئین برزگداشت نوروز به حدیثی از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) استناد میکنند که در واقع دلالت خاصی بر حرمت بزرگداشت نوروز ندارد.
متن حدیث: «پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند که در آنها به سرگرمی و خوشی میپرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟» گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جایگزین کرده است: عید قربان و عید فطر.»
در متن این روایت هیچ نوع قرینهای وجود ندارد، تا بدانیم آن دو روزی را که مردم مدینه جشن میگرفتند، روز نوروز و مهرگان بوده است، و اين شارحان حديث بودهاند كه اشاره پيامبر را به نوروز و مهرگان معطوف دانستهاند! حال، نمیدانیم آلوسی و ملاعلی قاری[17] و دیگر محشین از چهروی گفتهاند که این دو روز، همان نوروز و مهرگان بوده است؟! این جز برداشت و تصور و استحسانات برخی محشین و شارحین کتب احادیث اهل سنت نیست، چون هیچ قرینهای بر این مطلب وجود ندارد؛ بلکه بالعکس میتوان گفت که مردم مدینه همانند دیگر مردم شبه جزیره عربستان، گردش سال و ماه را به صورت قمری احتساب میکردند، نه به سال و ماه شمسی و از آن جهت که این شبه جزیره در عصر ساسانی جزو قلمرو ایران نبوده، بسیار بعید به نظر میرسد مردم این سرزمین به سال شمسی، روز نوروز را جشن بگیرند. با نگاهی به نقشهی ایران در سلسلههای گوناگون پیش از اسلام،[18] درمییابیم که عربستان، هرگز نه در عصر مادها و نه در عصر هخامنشیان و نه در عصر سلوکیان و نه در عهد اشکانیان و نه در سلسله ساسانیان، جزو قلمرو ایران باستان نبوده است. پس چگونه مردم عرب شبه جزیره به فرهنگ ایرانیان باستان، دو روز نوروز و مهرگان را جشن میگرفتند؟!
برای آگاهی بیشتر در مورد «نقد دیدگاه اهل سنت در موضوع بزرگداشت نوروز» به این لینک « http://www.adyannet.com/fa/news/22718 » مراجعه بفرمایید.
آیا نوروز بدعت است؟
رویکرد اهل سنت نسبت به سنت بزرگداشت نوروز سلبی است تا جایی که روزه آن را مکروه میدانند و اگر کسی به قصد نوروز، به کسی هدیهای بدهد حرام دانسته بلکه طبق فتوای برخی از علمایشان کافر شده است چراکه رسم آئین کفر را تعظیم نموده است. ولی در منابع اهل سنت روایاتی در تایید نوروز مشاهده میشود که عالمان اهل سنت میلی به آنها ندارند
در بررسی احادیثی که در منابع اهل سنت در مورد نوروز وجود دارد به این نتیجه میرسیم که روایات مخالف نوروز را یارای این نیست تا بزرگداشت نوروز را تحریم شرعی کند، تعظیم کنندهی آن را بدعتگذار و کافر معرفی کند، بلکه در مقابل این احادیث مخالف نوروز، احادیثی در منابع اهل سنت موجود است که امضاء کننده و تایید کنندهی نوروز است.
برای تفصیل این مطلب و نیز بررسی احادیث اهل سنت در مورد بزرگداشت نوروز به این لینک مراجعه بفرمایید:
http://www.adyannet.com/fa/news/22718
توهم شادابی ایرانیان قبل از اسلام
برخی میپندارند ایرانیان پیش از اسلام همواره در جشن و پایکوبی و شادی و سرور بودند و پس از ورود اسلام به ایران، شادی را از میان مردم برد و غم و اندوه را در درون مردم وارد ساخت. این توهمی بیش نیست چراکه نمیدانند واژه جشن در لغت ایران باستان، به معنای سرور و پایکوبی نیست بلکه واژه جشن از واژه «یسن ، یسنا» برگرفته شده و به معنای پرستش و عبادت و مراسم دعاخوانی و اوستا خوانی است. ایرانپژوه ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشتهاند: «لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است، چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بهخصوصه، به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپرداختند یا به عبارت دیگر "یزشنه" میکردند از این جهت روزهای متبرک را جشن خواندهاند.[1] ایرانپژوه بزرگ هاشم رضی، محقق کتاب اوستا نیز به همین مطلب اشاره کرده است.[2]
[1]. لغت نامه دهخدا، ذیل واژه «جشن»، به نقل از کتاب یسنا، ابراهیم پورداود، ج1، ص25-24.
[2]. اوستا، تحقیق و ترجمه: هاشم رضی، تهران، سازمان انتشارات فروهر، 1362ش، ص151، متن کتاب: https://books.google.com/books?id=ktpODgAAQBAJ&pg=PT146&lpg=PT146&dq=#v=onepage&q&f=false
دیدگاه شما ارسال شد.